بين اين مردم صدرنگ و گرفتاري ودود


توي اين شهر كسي هست...كه آرام من است

سه شنبه 28 دی 1395
23:41
رضا

باز باران بارید

کوله بارم شد خیس

جاده ی بی پایان

رد پایم را

روی پهنای زمینت بنویس

من از این جاده ی دلتنگی ها

بارها رفتم و برگشتم باز

در فراسوی همه خوشبختی

می شود باز غم از سر آغاز

هیچ شادی ابدی نیست که نیست

دائما غرق غم و دلتنگی

احدی نیست که نیست

هر فرازی به فرودی بسته است

هر بهاری به خزان پیوندد

من در این راه که نم دارد تنهایی من

به امید شفقی

می زنم گام به حدی که بماند رمقی

کوله بارم را

خشک خواهم کرد با نور امید

بار دیگر به گل عشق سلامی بدهم

فارغ از خاطره ی تلخ کنم خاطر را

دست می گیرم

دستی که چو من

مانده یخ کرده و تنها به جفای تقدیر

شاد خواهم کرد قلبی را که

شد گرفتار غم از جورو جفا بی تقصیر

به همه سوته دلان

راه آزادی و امید نشان خواهم داد

کوله بارم را که پر از امید است

پخش خواهم کرد بین آنها

کوله ام خالی خالیست

همه غرق امید



[ بازدید : 554 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]